-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نه بخت من او دایم از چه خواب کند وگرنه جان من از چیست اضطراب کند
2 مدام می کشد آن چشم مست زآن لب لعل بلی چو ترک شود مست میل خواب کند
3 مگر زپرسش روزحساب غافل شد نگاه او که بدل ظلم بیحساب کند
4 کمال رحم و مروت بود که صیادی بقتل بسمل در خون طپان شتاب کند
5 چه کرد گفتیم آن زلف با رخ جانان هر آنچه با رخ خورشید و مه سحاب کند
6 دهان تست اگر انگبین و کان شکر چرا بپاسخ تلخم همی جواب کند
7 کند بآینه ی رویت آه مشتاقان همان که ابر سیه رو بآفتاب کند
8 سگان خیل خود آنگه که یار بشمارد مرا امید کز آنجمله انتخاب کند
9 مدام طوق بگردن فکنده آشفته که خویش را سگ درگاه بوتراب کند
10 در جهان برخم بسته اند آشفته مگر که دست خداوند فتح باب کند