-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت مژه را بهر چه صف در صف جا بر جا داشت
2 تلخ کامی مرا دید و ترش روی نشست آن که صد تنگ شکر در لب شکرخا داشت
3 جانم آمد به لب از حسرت شیرین دهنی که در احیای دل مرده دم عیسی داشت
4 شاهدی تشنه لبم کشت که از غایت لطف چشمهٔ آب بقا در لب جان بخشا داشت
5 بخت بدبین که ز اندوه کسی جان دادم کز پی کاهش غم روی نشاط افزا داشت
6 دل دیوانه از آن کوی به حسرت میرفت ولی از سنبل او سلسلهها برپا داشت
7 وقت کشتن نظری جانب قاتل کردند تیغ بر گردن عشاق چه منتها داشت
8 کاش بر حسن خود آن ماه نظر بگشاید تا بداند که چرا عشق مرا شیدا داشت
9 دوش از وجد فروغی به کلیسا میگفت که مرا جلوهٔ ترسابچهای ترسا داشت