گر جهانم یار باشد کیست از آشفتهٔ شیرازی غزل 172

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گر جهانم یار باشد کیست باری چون تو دوست

1 گر جهانم یار باشد کیست باری چون تو دوست ور دو عالم دوست گیرم در نیابم چون تو دوست

2 پیش آه آتشینم هفت دوزخ شعله‌ای‌ست دجله و سیحون و جیحون پیش چشمم آب جوست

3 جان بود چون کاه مهر روی جانان کهرباست دل همان طفلی که با عشق تو او را طبع و خوست

4 دیگری باید که گوید وصف چوگان تو را از دل عاشق چه می‌پرسی که سرگردان چو گوست

5 تا که پا تا سر شوم جانان ز جان کردم وداع تا سراسر لب شوم از تن برون کردیم پوست

6 خطه چین است روی تو مگر کز چشم و زلف توده‌اش عنبرفشان و آهوانش مشک‌بوست

7 لاف از بالا و رخسار تو زد کاینک به باغ گل به خاری مبتلا و سرو پا در گل فروست

8 عشق چون ورزیدی آشفته نمانی پارسا زاهدی و عاشقی چون صحبت سنگ و سبوست

9 بر در میخانه توحید گشتم جبهه‌سا زانکه می عشق و علی مرتضی ساقی اوست

10 خاک هر کویی همی‌بیزم که دل گم کرده‌ام هرکه او گم کرده‌ای دارد یقین در جستجوست

عکس نوشته
کامنت
comment