-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گل شود گر پنجهٔ من، زر نمیدارد نگاه گر صدف گردد کفم، گوهر نمیدارد نگاه
2 باد دستی را شراب از صلب تاک آورده است تیغ ازین آب ار خورد، جوهر نمیدارد نگاه
3 شرم بادا خضر را کز بهر عمر جاودان زیر تیغ او چو طفلان سر نمیدارد نگاه
4 رخصتش ده تا درآید کیقباد ای پیر دیر این قدر کس را کسی بر در نمیدارد نگاه
5 کینهای تا بود در دل، فوج آهی داشتیم شه چه صلح کل کند، لشکر نمیدارد نگاه
6 چون گدایان کی نهد بر خاک هر درگه سلیم آن که سر جز از پی افسر نمیدارد نگاه