- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر نگار من از رخ نقاب بگشاید به حسن خویش جهان سر به سر بیاراید
2 جمال خود به نقاب از نظر همیپوشد به سمع او برسانید، کاین نمیباید
3 از آفریدن شاهد غرض همین بودهست که از مشاهده صاحب دلی بیآساید
4 به آستین و به دامان شکر کشند آنجا که پسته را به سخن یا به خنده بگشاید
5 لبش به خون دلم تشنه است و من خشنود از آن که خون منش در نظر همیآید
6 ولی گر آب حیات است خون من به مثل دریغ باشد کاو لب بدان بیالاید