- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر مطربی رودی زند، بی می ندارد آبرو ور بلبلی عیشی کند، بی گل ندارد رنگ و بو
2 آهنگ تیز چنگ و نی، بی می ندارد شورشی شیرین حدیثی میکند، مطرب شراب تلخ کو؟
3 با رود خشک و رود زن، تا چند سازم ساقیا آبی ندارد رود او، آبیش باز آور برو
4 چون دور دور من بود، پیمانهای برده به من من چون صراحی نیستم، کارم بجا می سر فرو
5 خوردن به کاس و کوزه می، باشد طریق زاهدان رندان درد آشام را پیمانه باید یا سبو؟
6 من با می و معشوقه از دور ازل خو کردهام امری محال است این که من وین باز خواهم کرد خو
7 در راه او باید شدن گاهی به سر گاهی به پا سلمان نخواهد شد به سر الا چنین در راه او