گر کنی سایه ام ای سرو خرامان بر سر از جامی غزل 171

گر کنی سایه ام ای سرو خرامان بر سر

1 گر کنی سایه ام ای سرو خرامان بر سر سر به پایت نهم و دیده گریان بر سر

2 می توان نسبت بالای تو با سرو سهی گر بود سرو سهی را مه تابان بر سر

3 از گل روی تو تنها چو کنم گشت بهار نهم از ناله همه صحن گلستان بر سر

4 شاه خوبان تویی امروز و گر عدل کند تاج شاهی نهدت خسرو دوران بر سر

5 رخنه شد زآه دلم چرخ قویدستی کو که فرو کوبدم این گنبد ویران بر سر

6 مردم از خواندن یاسین تو خیز ای زاهد که مرا بس بود این شوخ غزلخوان بر سر

7 باز کن گوش عنایت سوی جامی که کند دفتر نثر نثار تو و دیوان بر سر

عکس نوشته
کامنت
comment