اگر عشق تو شد در از حکیم نزاری قهستانی غزل 875

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

اگر عشق تو شد در خون جانم

1 اگر عشق تو شد در خون جانم قضا از خویشتن چون بگذرانم

2 نداری مستیِ من هوشیاری که از مبدای فطرت هم چنانم

3 گرو بندم که هر عاقل که زلفت ببیند در نشورد من بمانم

4 ز دستم برنمی خیزد نثاری ندانم تا چه در پایت فشانم

5 دلم آویزشی دارد به زلفت غمت آمیزشی دارد به جانم

6 طمع دارم زمین بوسی دگر بار اگر مهلت دهد دورِ زمانم

7 امیدم باز میدارد خیالت بکوشم هم مگر ضایع نمانم

8 زمانه گرچه هم توسن رکاب است مگر بر بخت گرداند عنانم

9 دلم آبی کند هر روز در گِل وزین پس سر نخواهم شست دانم

10 بدان می آردم غیرت که نارد دگر نام نزاری بر زبانم

عکس نوشته
کامنت
comment