گر مرا نیست به از حکیم نزاری قهستانی غزل 1229

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری

1 گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری به تو دارم طمع از روی عنایت نظری

2 از پیِ وصلِ تو بر خویش گرفتم همه رنج زان که ممکن نبود نفعِ جهان بی ضرری

3 گر به دردم برسی دستِ عنایت بر سر بر سر کشته ی هجران بکنی هم گذری

4 با تو گویم سخن و کرده نظر با غیری با تو باشم به دل و بوده به تن با دگری

5 آخرالامر به جایی برسد قصّه که خلق باز گویند به هر انجمن از من سمری

6 من در افتادم و دستِ طمع از جان شستم ترسم این است که پیش تو نیاید خطری

7 من به الطاف تو دارم به جهان چشم امید گوش با حالِ دلم بهتر ازین کن قدری

8 رو به رویِ تو جهان می نگرد چون باشد گر به احوالِ نزاری بکنی وانگری

عکس نوشته
کامنت
comment