- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر مرا نیست به کویِ تو مجالِ گذری به تو دارم طمع از روی عنایت نظری
2 از پیِ وصلِ تو بر خویش گرفتم همه رنج زان که ممکن نبود نفعِ جهان بی ضرری
3 گر به دردم برسی دستِ عنایت بر سر بر سر کشته ی هجران بکنی هم گذری
4 با تو گویم سخن و کرده نظر با غیری با تو باشم به دل و بوده به تن با دگری
5 آخرالامر به جایی برسد قصّه که خلق باز گویند به هر انجمن از من سمری
6 من در افتادم و دستِ طمع از جان شستم ترسم این است که پیش تو نیاید خطری
7 من به الطاف تو دارم به جهان چشم امید گوش با حالِ دلم بهتر ازین کن قدری
8 رو به رویِ تو جهان می نگرد چون باشد گر به احوالِ نزاری بکنی وانگری