اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید؟ از حزین لاهیجی غزل 415

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید؟

1 اگر نسیم نباشد که زلف بگشاید؟ به عاشقان رخ معشوق را که بنماید؟

2 ز شمع، شب نشود روز، قدر وقت بدان طلوع شعشعه ی آفتاب می باید

3 معاشران به نشاط بهار، خنده زنید مجال نیست که گل ساغری بپیماید

4 به دست کوتهم آن طرّهٔ رسا نفتاد چه شد که پرچم آهم به عرش می ساید

5 به بانگ بربط و می بادهٔ مغانه بکش که واعظ نفس افسرده، ژاژ می خاید

6 رسد چو دور به زاهد، قدح برافشانید پیاله گر نکشد، دامنی بیالاید

7 دلم ز غنچه پیکان او شکفت حزین خوشا دلی که ز فیضش دلی بیاساید

عکس نوشته
کامنت
comment