- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر پرده اندازد مهم آن روی آتشناک را سوزم به آه آتشین نه پرده افلاک را
2 خواهی چو قتل ای کج کله حاجت به تیغت نیست وه این بس که بشکستی بته طرف کلاه چاک را
3 افتد به مردم صد خطر گوید ملایک الحذر هر سو که سازی جلوه گر آن قامت چالاک را
4 با هر کس ای سیمین بدن منمای روی خویشتن باید چو چشم پاک من ز انسان جمال پاک را
5 ساقی ز بیداد جهان صد غم بدل دارم نهان جامی بدار و وارهان زانها من غمناک را
6 باید که مستی فن کنی دیر مغان مسکن کنی گر بایدت روشن کنی آئینه ادراک را
7 فانی در این دیر الم چون مهلکت شد زهر غم چون مرشد جان بخش دم زو نوش کن تریاک را