گر دهد بوی صحبت تو نسیم از جامی غزل 589

گر دهد بوی صحبت تو نسیم

1 گر دهد بوی صحبت تو نسیم نکنم یاد خلد و ذکر نعیم

2 چون منجم خط تو دید سترد رقم مه ز صفحه تقویم

3 چند پرسیم نرخ گوهر وصل کرده از اشک آستین پرسیم

4 گر گشایی به حرف میم دهان جوشد آب بقا ز چشمه میم

5 همچو آب حیات اگر گذری بر سر خاک کشتگان قدیم

6 منکر حشر را شود روشن سر «یحیی العظام و هی رمیم »

7 جامی از خانقه به میکده رفت این بود مقتضای طبع سلیم

عکس نوشته
کامنت
comment