گر گذر افتد، چو باد صبح، از هلالی جغتایی غزل 204

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش

1 گر گذر افتد، چو باد صبح، بر خاک منش همچو گرد از خاک برخیزم، بگیرم دامنش

2 در هوایش گر رود ذرات خاک من بباد از هوا داری در آیم ذره وار از روزنش

3 آن پریرو را چه لایق کلبه تاریک دل؟ مردم چشمست، بنشانم بچشم روشنش

4 گر شبی لطف تنش بر پیرهن ظاهر شود از خوشی دیگر نگنجد در قبا پیراهنش

5 از لطافت دم مزن، ای گل، بآن نازک بدن زانکه گردم می زنی آزرده می گردد تنش

6 تا بگردن غرق خونم، دیده بر راه امید گر بخون ریزم نیاید، خون من در گردنش

7 خاک شد مسکین هلالی در ره آن شهسوار تا لگدکوب جفا گردد چو نعل توسنش

عکس نوشته
کامنت
comment