- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر به دست من افتد دوباره ساغر عیش به هر دو دست زنم جام عیش بر سر عیش
2 به آه یأس و ندامت تمام خواهم سوخت شبی که چرخ مرا افکند به بستر عیش
3 قماش عیش که نقشش بر آب می بینم مکن سرور تو بر این بساط کم بر عیش
4 در این زمانه چو عنقا وجود نایاب است صفای وقت، دل با حضور [و] پیکر عیش
5 مرا به خانهٔ عشرت دگر مبر ای دل که اوفتاده چه سرها ز پای بر در عیش
6 چه نیش ها که سعیدا به نوش عشرت نیست مزن تو سینهٔ عریان خود به خنجر عیش