اگر از چهره ذاتش برافتد از اسیری لاهیجی غزل 7

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

اگر از چهره ذاتش برافتد برده اسما

1 اگر از چهره ذاتش برافتد برده اسما ز تاب پرتو حسنش فنا گردد همه اشیا

2 ز جام باده عشقش همه ذرات سرمستند گرفت آفاق ازین معنی سراسر فتنه و غوغا

3 همان یک باده با هر کس دهد ساقی ز دیگر جام کند وامق ز عذرا مست و مجنون از رخ لیلی

4 تجلی میکند هر دم بعالم شاهد حسنش اگر دیدار میخواهی بیاور دیده بینا

5 چو از رخ پرده بردارد جمال خود بیاراید همه اعضای من گردد سراسر دیده سرتاپا

6 که تا هر جا بهر عاشق نماید شیوه دیگر گهی مسجد کند منزل گهی میخانه را مأوی

7 به حسن تازه هر ساعت نماید یار دیداری از آن رو دایما بودست اسیری واله و شیدا

عکس نوشته
کامنت
comment