- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گر درآید از درم سرمست یار قاینی بر جان نهم، بر دل نهم، دستِ نگار قاینی
2 مردم نمیگویم ز که مستم نمیگویم ز چه مشهور باشد در جهان چشم خمار قاینی
3 آرامِ جانی یافتم کز دل قرارم می برد دل بردن و جان سوختن این است کارِ قاینی
4 نخّ و نسیج انداخته شمع از میان برداشته یا رب توان خفتن چنین شب در کنارِ قاینی
5 زهره ندارم کاین سخن پیش کسی پیدا کنم آری چه غم چون می برم غم یادگارِ قاینی