اگر شه ور گدا کز مرگ دایم از جویای تبریزی غزل 533

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر باشد

1 اگر شه ور گدا کز مرگ دایم بر حذر باشد بلند و پست دنیا رمزی از زیر و زبر باشد

2 مرا در شیشهٔ دل بادهٔ راز است می لرزم که اینجا آمد و رفت نفس موج خطر باشد

3 مزن لاف محبت گر نداری همت شیران به راه عشق دل بازی ز پهلوی جگر باشد

4 به راه نیستی زادی نباید صدق کیشان را زبان حق سرا این قوم را برگ سفر باشد

5 اگر نادم نباشی ترک اظهار ندامت کن ز گریه دامن اهل ریا پیوسته تر باشد

6 ز تیغ ابروی او بیش از شمشیر می ترسم کزین سر را ود آفت بوزو دل را خطر باشد

7 کمالی نیست پیش اهل دل کس را نرنجاندن بلی در کیش ما از کس ترنجیدن هنر باشد

8 خبر ار زخود ندارد او که در بزم قدح نوشی تعجب چیست گر از حال جویا بی خبر باشد

عکس نوشته
کامنت
comment