گر شوم صد سال محروم از نگاه از عرفی شیرازی غزل 122

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوست

1 گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوست دیده نگشایم مگر وقتی که آیم سوی دوست

2 تا قیامت هر سر مویم جدا در خون تپد گر به آرامم نباشد رخصت از سرکوی دوست

3 ای مسیحا زانو از لطفم به زیر سر منه عهد این شوریده سر مشکن به خشت کوی دوست

4 از کمال خرمی عاشق نگنجد در کفن گر نسیمی آید و گوید که دارم بوی دوست

5 کس نمی پیچد ز عرض مهر عرفی، منع بس من ز دل پرسیده ام ، او می شناسد خوی دوست

عکس نوشته
کامنت
comment