-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوست دیده نگشایم مگر وقتی که آیم سوی دوست
2 تا قیامت هر سر مویم جدا در خون تپد گر به آرامم نباشد رخصت از سرکوی دوست
3 ای مسیحا زانو از لطفم به زیر سر منه عهد این شوریده سر مشکن به خشت کوی دوست
4 از کمال خرمی عاشق نگنجد در کفن گر نسیمی آید و گوید که دارم بوی دوست
5 کس نمی پیچد ز عرض مهر عرفی، منع بس من ز دل پرسیده ام ، او می شناسد خوی دوست