-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
2 من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
3 عاشقان را در غمت دل رفت و درد دل نرفت خستگان را در فراقت سرشد و سودا بماند
4 ساربان بر قصد دوری میزند طبل رحیل گو بران محمل، که ما را خاری اندر پا بماند
5 ای صبا، از روی یاری با رفیق ما بگوی رو که شاهی را نظر بر صورت زیبا بماند