خوش باشد اگر باشم در طرف از هلالی جغتایی غزل 328

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

خوش باشد اگر باشم در طرف چمن با او

1 خوش باشد اگر باشم در طرف چمن با او من باشم و او باشد، او باشد و من با او

2 بر هم زدن چشمش جان می برد از مردم کی زنده توان بودن یک چشم زدن با او؟

3 با او چو پس از عمری خواهم سخنی گویم هرگز نشود پیدا تقریب سخن با او

4 جانم بر جانانست، من خود تن بی جانم آری ز کجا باشد جان در تن و تن با او؟

5 تا عهد شکست آن مه بگداخت هلالی را دیدی که چه کرد آخر، آن عهدشکن با او؟

عکس نوشته
کامنت
comment