اگر بختم دهد باری که یارم از همام تبریزی غزل 61

همام تبریزی

آثار همام تبریزی

همام تبریزی

اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد

1 اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد

2 نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی نظیرش گر همی‌خواهی مگر در حور عین باشد

3 میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش گهی عقلم شود کافر گهی بر راه دین باشد

4 به شمع آسمان حاجت نباشد بعد از این ما را چنین تابنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد

5 چو بخرامد نگارینم نفیر از خلق برخیزد نپندارم که طوبی را شمایل این چنین باشد

6 لب شیرین می‌گونش خرد را مست گرداند از آن می کاب حیوانش غلام کمترین باشد

7 حدیثش دوست می‌دارم اگر خود هست نفرینم که دشنام از لب شیرین به جای آفرین باشد

8 همام آن دم که می‌گوید حدیث زلف و خالش را نفس‌ها کز دهان او برآید عنبرین باشد

عکس نوشته
کامنت
comment