- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
2 نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی نظیرش گر همیخواهی مگر در حور عین باشد
3 میان ظلمت مویش به زیر پرتو رویش گهی عقلم شود کافر گهی بر راه دین باشد
4 به شمع آسمان حاجت نباشد بعد از این ما را چنین تابنده خورشیدی چو بر روی زمین باشد
5 چو بخرامد نگارینم نفیر از خلق برخیزد نپندارم که طوبی را شمایل این چنین باشد
6 لب شیرین میگونش خرد را مست گرداند از آن می کاب حیوانش غلام کمترین باشد
7 حدیثش دوست میدارم اگر خود هست نفرینم که دشنام از لب شیرین به جای آفرین باشد
8 همام آن دم که میگوید حدیث زلف و خالش را نفسها کز دهان او برآید عنبرین باشد