- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر دورم از تو به آب و به گِل ولی با تو باشم به جان و به دل
2 ز مبدایِ فطرت برفته ست حکم از آن اتّصالم به تو متّصل
3 نه آن اتّصال است ما را به تو که دورِ زمانش کند منفصل
4 من آن مهربانم که از مهرِ دوست ز من مهرِ گردون بماند خجل
5 به چشمی که رویِ تو بیند کسی به رویی دگر چون شود مشتغل
6 به چشمت که نایند در چشمِ من همه خوب رویانِ چین و چگل
7 به دعوی نگویم که من نیستم از آن بی وفایانِ پیمان گسل
8 قرینِ ثباتم ولی مضطرب طفیلِ سلوکم و لیکن مُقِل
9 تحمّل کسی می کند بارِ عشق که دایم بود چون شتر محتمل
10 تفاخر کسی را رسد در سلوک که مأمورِ امرست هم چون اِبل
11 نزاری ز اندازه بیرون مشو نه غالی نه قاصر بلی معتدل
12 نزاری اگر وحدتت آرزوست طمع بگسل از کثرتِ جان و دل