اگر دورم از تو از حکیم نزاری قهستانی غزل 781

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

اگر دورم از تو به آب و به گِل

1 اگر دورم از تو به آب و به گِل ولی با تو باشم به جان و به دل

2 ز مبدایِ فطرت برفته ست حکم از آن اتّصالم به تو متّصل

3 نه آن اتّصال است ما را به تو که دورِ زمانش کند منفصل

4 من آن مهربانم که از مهرِ دوست ز من مهرِ گردون بماند خجل

5 به چشمی که رویِ تو بیند کسی به رویی دگر چون شود مشتغل

6 به چشمت که نایند در چشمِ من همه خوب رویانِ چین و چگل

7 به دعوی نگویم که من نیستم از آن بی وفایانِ پیمان گسل

8 قرینِ ثباتم ولی مضطرب طفیلِ سلوکم و لیکن مُقِل

9 تحمّل کسی می کند بارِ عشق که دایم بود چون شتر محتمل

10 تفاخر کسی را رسد در سلوک که مأمورِ امرست هم چون اِبل

11 نزاری ز اندازه بیرون مشو نه غالی نه قاصر بلی معتدل

12 نزاری اگر وحدتت آرزوست طمع بگسل از کثرتِ جان و دل

عکس نوشته
کامنت
comment