کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از کمال خجندی غزل 490

غزل 490 ام از 1252 غزلیات

گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود

1 گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود عاشق بجوید زندگی بی صحبت دلجوی خود

2 من جانه می کندم زغم آن لب زمن می خواست جان فرهاد میزد نیشه ها بر سنگ و شیرین سوی خود

3 با ماه گفتم این همه حسن از کجا آورده ای گفتا ز خاک کوی او مالیده ام بر روی خود

4 گفتنی سر یک موی من هر دو جهان دارد بها دیدی که هم نشناختی مقدار تار موی خود

5 ناصح بگفت از اولم کز عشق خویان توبه کن روی تو دید و توبه کرد آخرز گفت و گوی خود

6 روزی که چشمت اوفتد بر کشتگان خویشتن گو عذر زحمتهای ما با غمزه جادوی خود

7 در دور چشمت شد سیه از دود دل محرابها گر باورت ناید زما بنگر خم ابروی خود

8 گوید کمال سخت جان هست از سگان کوی من بشکست باز آن سنگدل قدر سگان کوی خود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود

شاعر شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود چه کسی است ؟

شاعر شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود کمال خجندی می باشد.

شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود چیست ؟

قالب شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود غزل است

مضمون اصلی شعر گر دم زنم بی روی او شرم آیدم از روی خود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر