- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر بهم میزدم امشب مژهٔ پر نم را آب میبرد به یک چشم زدن عالم را
2 سوز دیرینهام از وصل نشد کم چه کنم که اثر نیست درین داغ کهن مرهم را
3 آن پری چهره مگر دست بدارد از جور ورنه بر باد دهد خاک بنیآدم را
4 ای تو را شیردلی در خم هر موی به بند قید هر صید مکن زلف خم اندر خم را
5 بنشین در حرم خاص دل ای دوست که من دور دارم ز رخت دیدهٔ نامحرم را
6 باددر بزم غمم نشهای از درد نصیب که در آن نشئه ز شادی نشناسم غم را
7 خواهی اکسیر بقا محتشم از دست مده ساغر دم به دم و ساقی عیسی دم را