1 گر دل بردم عشوه نمایی چه شود یابد دلم از عشوه صفایی چه شود
2 صد کعبه و سومنات آبادان است معمور شود کلیسیایی چه شود
1 تا به کی معبچه ی می نوش و بیارا ایمان را تا به کی پیش بری لعمه ی شادروان را
2 این مزاری است که صد چون تو در و مدفون است که تو امروز بر و طرح کنی ایوان را
1 به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا دراز باد شبم با سحر چه کار مرا
2 مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا
1 مست و بد خوبیم و همصحبت جانانهٔ مست فتنهانگیز بود آتش و همخانهٔ مست
2 همه محتاج شرابیم ولی ساقی عدل ندهد ساغر هشیار چو پیمانهٔ مست