گر من ز دست هجر تو آهی از جهان ملک خاتون غزل 983

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

گر من ز دست هجر تو آهی برآورم

1 گر من ز دست هجر تو آهی برآورم یا شمّه ای ز جور تو در خاطر آورم

2 وز صد هزار درد که بر دل نهاده ای زان صد یکی اگر به عبارت درآورم

3 خون از دل فلک بچکد از عنای من فریاد در نهاد فلک و اختر آورم

4 آن دم مباد که بی تو برآرم نفس دمی یا جز هوای کوی غمت در سر آورم

5 سرگشته همچو آب به گرد جهان روان تا کی نهال قدّ تو را در بر آورم

6 زین پس چنین مکن صنما ور نه در جهان فریاد و الغیاث ز دستت بر آورم

7 دل را قرار نیست به هجر تو دلبرا کامم بده وگرنه ز غم دل برآورم

8 جز کوی دوست نیست مرا قبله دگر چون غیر دوست رو به کسی دیگر آورم

9 در درد عشق دوست نداریم چاره ای جز آنکه درد را به در داور آورم

عکس نوشته
کامنت
comment