اگر در گریه خودداری کنم از جویای تبریزی غزل 474

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر دارد

1 اگر در گریه خودداری کنم چشمم خطر دارد زضبط اشک ترسم این جراحت آب بردارد

2 کسی را لاف حیرانی رسد در بزم دیدارش که چون گوهر به آب خشک دایم دیده تر دارد

3 نیندیشد زمردن هر که در ذکر خدا باشد چو بندد رخت هستی از زبان برگ سفر دارد

4 به رنگ بهله از سر پنجه اش کاری نمی آید ز بی مغزی رعونت پیشه دستی بر کمر دارد

5 نگاه او چه خونریز است از بالای مژگانش چو ماهی با خود این خنجر هزاران نیشتر دارد

6 زعجز نالهٔ بلبل دلم را درد می گیرد کسی چون کام بردارد زمعشوقی که زر دارد

7 چه می بود اینکه چشمش ریخت در پیمانه ام جویا عجب نبود گرم تا صبح محشر بی خبر دارد

عکس نوشته
کامنت
comment