1 گر بار دگر گذر بکویت فکنم این دیده ی غمدیده برویت فکنم
2 یا دل که بجان رسیده گیرم ز تو باز یا جان بلب رسیده سویت فکنم
1 این چه دشت است که سرتاسر آن گردی نیست که بر او دیده ی خونین و رخ زردی نیست
2 خرم آن کس که برویش ز رهت گردی هست وانکه بر دل، دگر از هیچ رهش گردی نیست
1 من و از خون دل پیمانهای چند تو و پیمانه با بیگانهای چند
2 به پیشت درد دل میگویم افسوس که در گوشت بود افسانهای چند
1 بهر جا بنگرم بالا و گرپست نبینم در دو عالم جز یکی هست
2 درون خانه و بیرون در اوست هم او خود حلقه بر در زد هم او بست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به