1 گر کنم جامه ها ز پیری چاک زآن ندارد به جبه پیری باک
2 گر نشاطی که در تن آمده بود به جوانی نشد به پیری پاک
3 مژده مرگ پیری آرد و بس گر کند در جهان پیری خاک
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ز سر گیتی پیر بوده جوان شد که سلطان گیتی ملک ارسلان شد
2 زمین پادشاهی جهان شهریاری کزو تاج خورشید و تخت آسمان شد
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 ای رفیقان من ای عمر و منصور و عطا که شما هر سه سمائید و هوائید و صبا
2 کرده بیچاره مرا جوع به ماه رمضان خبری هست ز شوال به نزدیک شما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به