- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر شکایتم از هجر یار باید کرد نه یک شکایت و ده صد هزار باید کرد
2 وگر نثار ره وصلش اختیار کنم نه در اشک که جانها نثار باید کرد
3 گرش درست بود وعده وصال چه باک هزار سالم اگر انتظار باید کرد
4 به مهربانی بر من کس اختیار مکن وگرنه ترک سرم اختیار باید کرد
5 زبوستان وصالت نصیب این دل ریش گلی چو نیست قناعت به خار باید کرد
6 به بوسه ای که شبی از لبت دلم بربود مرا به خشم گرفتار و خوار باید کرد
7 بدان دلی که مرا در شمار می نارد چرات با من چندین شمار باید کرد
8 غمت به جرم کنارم ز دیده پر خون کرد سزای جرم چنین در کنار باید کرد
9 اگر قویست گنه با دهن بگو کو را ز کان لعل وگهر سنگسار باید کرد
10 به دور صاحب دیوان عنان ز ظلم بتاب که دور عدل به انصاف کار باید کرد
11 به عهد او که جهانراست جای سجده شکر چرا شکایتم از روزگار باید کرد
12 ز کنه مدحش چون عاجز است غایت فکر ز جان به ورد دعا اختصار باید کرد