اگر شکایتم از هجر یار باید کرد از مجد همگر غزل 20

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

اگر شکایتم از هجر یار باید کرد

1 اگر شکایتم از هجر یار باید کرد نه یک شکایت و ده صد هزار باید کرد

2 وگر نثار ره وصلش اختیار کنم نه در اشک که جانها نثار باید کرد

3 گرش درست بود وعده وصال چه باک هزار سالم اگر انتظار باید کرد

4 به مهربانی بر من کس اختیار مکن وگرنه ترک سرم اختیار باید کرد

5 زبوستان وصالت نصیب این دل ریش گلی چو نیست قناعت به خار باید کرد

6 به بوسه ای که شبی از لبت دلم بربود مرا به خشم گرفتار و خوار باید کرد

7 بدان دلی که مرا در شمار می نارد چرات با من چندین شمار باید کرد

8 غمت به جرم کنارم ز دیده پر خون کرد سزای جرم چنین در کنار باید کرد

9 اگر قویست گنه با دهن بگو کو را ز کان لعل وگهر سنگسار باید کرد

10 به دور صاحب دیوان عنان ز ظلم بتاب که دور عدل به انصاف کار باید کرد

11 به عهد او که جهانراست جای سجده شکر چرا شکایتم از روزگار باید کرد

12 ز کنه مدحش چون عاجز است غایت فکر ز جان به ورد دعا اختصار باید کرد

عکس نوشته
کامنت
comment