- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر من اندر عشق جز درد یاری دارمی هر زمانی تازه با وصل تو کاری دارمی
2 ور نکردی خوار تیمار توام در چشم خلق وز غم و تیمار تو تیمارداری دارمی
3 هم ز باغ وصل تو روزی گلی میچیدمی گرنه هردم از فلک بر دیده خاری دارمی
4 نیستی فریاد من چندین ز جور روزگار گر چو دیگر مردمان خوش روزگاری دارمی
5 نالهٔ من هر شبی کم باشدی از آسمان در غمت گر جز کواکب غمگساری دارمی
6 چون نمیگیرد قراری کار من با وصل تو کاشکی چون عاقلان باری قرار دارمی
7 روزم از عشقت چو شب تاریک بگذشتی اگر جز لقب از نور رویت یادگاری دارمی