1 گر مرا سودای عشق آن دهن کمتر شود جان من کم رنج بیند درد من کمتر شود
2 با چنان حسن و لطافت با چنان بالا و لب سخت نادر باشد ار سودای من کمتر شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 روزه رفت و رسید عید فراز عود پیش آر و کار عید بساز
2 رمضان را پدید گشت انجام خیز تا خرمی کنیم آغاز
1 خوشا وقتا که وقت نوبهار است مساعد روز و میمون روزگار است
2 زمین چون لعبت شمشاد زلف است جهان چون کودک عنبر عذار است
1 بستد ز من آن پسته دهن دل به دو بادام از پسته و بادام که سازد به از او دام
2 چون پسته گشادم دهن اندر صفت او باشد که به من بگذرد آن چشم چو بادام
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به