- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بزنی اگر بتیرم نظر از تو برنگیرم منم آن مریض مجنون که دوا نمپیذیرم
2 همه شب خیال زلفت بضمیر ماست مضمر چه عجب که ضیمران زار شود همه ضمیرم
3 جه نهی بپای بندم چه گره زنی کمندم که گریز پا زبستان و زدام ناگزیرم
4 بهل این حدیث یکسو منما بر آینه رو که خوری بخویش سوگند که فرد و بی نظیرم
5 بجهنمم چه با تو همه شب غنوده ام خوش به بهشتم ارچه بی تو بفلک رسد نفیرم
6 چه کنی تو گنج و گوهر که گدا نمی نوازی که تو اصل کیمیا و من ره نشین فقیرم
7 بهوای مشکموئی دل ما و های و هوئی نفسی خوش است امشب چو شمیمه عبیرم
8 نه بمرگ و قتل آشفته زدامنت کشد دست چو شهید عشق گشتم بخدا که من نمیرم