-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر از آمدنم رنجه نگردد خویت هر دم از دیده قدم سازم و آیم سویت
2 گر بدانم که توان بر سر کویت بودن تا توانم نروم جای دگر از کویت
3 سر من خاک رهت باد! که شاید روزی بر سرم سایه کند سرو قد دلجویت
4 یا مرا زار بکش، یا مرو از پیش نظر که ز کشتن بترست این که نبینم رویت
5 میکشم هر نفس از خط و ز زلفت آهی آه! بنگر که: چها میکشم از هر مویت!
6 بعد ازین لطف کن و در دل تنگم بنشین تا نشستن نتواند دگری پهلویت
7 ای بابروی تو مایل همه کس چون مه عید از هلالی چه عجب میل خم ابرویت؟