- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر شکایت گویم ز چرخ نیست صواب و گر عتاب کنم با فلک چه سود عتاب؟
2 ز جور اوست مرا صد حکایت از هر نوع ز درد اوست مرا صد شکایت از هر باب
3 به تیغ قهر میان سپهر باد دو نیم که دور ساخت مرا از دیار و از احباب
4 به نور عزم که جویم ز دوستان دوری ولی چه سود قضا پیش دیده گشت حجاب؟
5 از آن جهت که ز بنای جنس ماندم دور مرا به صحبت ناجنس می کنند عذاب
6 دل معلق پر آتشست در بر من بدان صفت که قنادیل در بر محراب
7 اگر زیادت خون خواب آورد پس چیست؟ مرا دو دیده پر خون و نیست در دل خواب
8 گران چو لنگر بودم کنون سزاوارم به غوطه خوردن در قعر بحر بی پایاب
9 چو مرغ زیرک ماندم به هر دو پا در دام کنون چه سود که بر سوزیم بسان ز باب؟
10 ز من عربده بستد زمانه طبع نشاط ز من به شعبده بربود روزگار شباب
11 چه جان من چه یکی داله شکسته کتف چه جان چه یکی خیمه گسسته طناب