1 گر نتوانم که با تو ساغر گیرم یا تنگ بآغوش خودت در گیرم
2 این بتوانم که هر کجا پای نهی در حال ببوسه خاک از و برگیرم
1 ای روی تو آرزوی دلها شادیّ غمت به روی دلها
2 ای حلقۀ زلف تو همیشه آشفته ز گفتوگوی دلها
1 در عشق تو دل بجان همی کوشد عاجز شد و همچنان همی کوشد
2 در سنبل تا بهار می پیچد با نرگس دلستان همی کوشد
1 ای رنگ عارض تو، آتش در آب بسته وی چین طرّة تو ، از مشک ناب بسته
2 جادوی غمزۀ تو ،بگشاده دست صنعت بر عارض تو از خط، نقشی بر آب بسته
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به