فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

گر دست دهد دامن آن سرو از فروغی بسطامی غزل 365

غزل 365 ام از 549 غزلیات

گر دست دهد دامن آن سرو روانم

1 گر دست دهد دامن آن سرو روانم آزاد شود دل ز غم هر دو جهانم

2 آمد به لب بام که خورشید زمینم بگرفت به کف جام که جمشید زمانم

3 افروخت رخ از باده که آتش‌زن شهرم افراخت قد از جلوه که غارت گر جانم

4 گر از درم آن سرو خرامنده درآید برخیزم و بر چشم خود او را بنشانم

5 دی صبح شنیدم ز لب غنچه که می‌گفت من تنگ دل از حسرت آن تنگ دهانم

6 در عالم پیری سر و کارم به جوانی است پیرانه‌سر آمد به سرم بخت جوانم

7 اکنون نه مرا کشتی از آن ابرو و مژگان دیری است که من کشتهٔ آن تیر و کمانم

8 صبحم همه با یاد سر زلف تو شد شام یک روز نبودم که نبودی به گمانم

9 هم قطره فروریختی از چشمهٔ چشمم هم پرده برانداختی از راز نهانم

10 گفتم که بجویم ز دهان تو نشانی گم گشت در این نقطهٔ موهوم نشانم

11 جز فکر رخ و ذکر لبش نیست فروغی فکری به ضمیر من و ذکری به زبانم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم

شاعر شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم چه کسی است ؟

شاعر شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم فروغی بسطامی می باشد.

شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم چیست ؟

قالب شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم غزل است

مضمون اصلی شعر گر دست دهد دامن آن سرو روانم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر