- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر دهد دستم کز آن عارض نقابش بر کنم بوسه دو از رخ چون آفتابش بر کنم
2 تلخ گردد کام عیش من چو دندان طمع از لب شیرین چو حلوای نباشه بر کنم
3 پیش چشم من مقابل جز خیال روی دوست هر که زد خیمه همه میخ و طنابش بر کنم
4 سرو را پیش قد او باغبان گر بر نکند و من روم با چشم گریان تا به آبش بر کنم
5 نرگس ار گوید مثال غمزه اش دیدم به خواب در نظرها چشم مست تیم خوابش بر کنم
6 تا حدیث اوست نقل مجلس پیر مغان دل کجا یک لحظه از نقل و شرابش بر کنم
7 گر شود مطرب خمش با او چو می نوشد کمال بشکنم چشم نی و گوش ربابشه بر کنم