1 اگر به کم ز منی داد شغل من خواجه روا بود که مرا صد امید بفزاید
2 چامید دارم و دانم که نیست دور از کار که جز نیابت خاص خودم نفرماید
3 که هر کجا که چو وی شغل من تواند کرد بزرگتر عملی در جهان مرا شاید
1 خود ترا عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست
2 چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست
1 خورشید غلام رای درخشندهٔ تست هر کوست خداوند هنر بندهٔ تست
2 جویای کمالند بجان اهل هنر و آنگاه بجان کمال جویندهٔ تست
1 باد نوروزی ره بستان گرفت دست عاشق دامن جانان گرفت
2 نو عروسان چمن را دست ابر پای تا سر در در و مرجان گرفت