-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم
2 درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم
3 چو با خود خوش نمیباشم، بیا ، تا با تو خوش باشم چو مهر از خویش ببریدم، بیا، تا با تو پیوندم
4 نیابی نزد مهجوران، نپرسی حال رنجوران بیا، زان پیش کز عالم بکلی رخت بربندم
5 بیا کز عشق روی تو شبی خون جگر خوردم میزار از من بیدل، که سر در پایت افکندم
6 مرا خوش دار، چون خود را به فتراک تو بر بستم بیا، کز آرزوی تو دمی صد بار جان کندم
7 ز لفظ دلربای تو به یک گفتار خوشنودم ز وصل جانفزای تو به یک دیدار خرسندم
8 وصالت، ای ز جان خوشتر، بیابم عاقبت روزی ولی ار زنده بگذارد فراقت روزکی چندم
9 وطن گاه دل خود را به جز روی تو نگزینم تماشاگاه جسم و جان به جز روی تو نپسندم
10 ز هستی عراقی هست بر پای دلم بندی جمال خوب خود بنما، گشادی ده ازین بندم