- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر از دیده ابنای زمان مستوری خوش بیاسای که از جمله بلاها دوری
2 در شبستان فنا شمع تجلیت کجاست؟ تو هم ای بی سر و پا، موسی جان را طوری
3 نشکنی تا بُت هستی، ظفری نیست تو را گر برآیی به سر دار فنا منصوری
4 چون سلیمان اگر امّید سلامت داری پای آهسته نه اینجا که نرنجد موری
5 یکروش نیست جهان گذران ای غافل خاک ره گردی، اگر تاج سر فغفوری
6 دم گرمم به تو افسرده درون در نگرفت زاهد از حق مگذر، سردتر از کافوری
7 نتوان بی می و مطرب ز جهان کام گرفت خویش در میکده انداز اگر مخموری
8 خرقه زهد به مسجد نه و مستانه برآ در پس پرده پندار چرا مستوری؟
9 دم عیساست نوای دم جان بخش حزین خوش طبیبی ست درین کوچه، اگر رنجوری