1 گر هر کرا نهانی کاریست با نگاری ما را نهان و پیدا جز عشق نیست کاری

2 نقش و نگار مانی نغزاست و دلکش اما حاشا که کرده تصویر زاین طرفه تر نگاری

3 خودکامی است از یار بوس و کنار جستن هر کس که دوست خواهد از خود کند کناری

4 آب حیات و اکسیر آرم بارمغانی در کوی میفروشان گر افتدم گذاری

5 ظلمانیم زشهوت نورانی از محبت بنوازی ار بنورم ور سوزیم بناری

6 بگسسته ار مهارم بیرون کی از قطارم داری زمام امکان بر سر نهم مهاری

7 با یار در شبستان عاشق کند گلستان گرچه بود زمستان سازد عیان بهاری

8 لیلا نماند و عذرا مجنون برفت و وامق آن حسن و عشق دادند بر ما و گلعذاری

9 سهل است عشق بازی در چشم کامجویان گر درد عشق داری افتاده سخت کاری

10 سلطان کشور عشق آشفته جز علی کیست ناچار هست شاهی هر جا بود دیاری