اگر چو شمع ز تو آتشم به از آشفتهٔ شیرازی غزل 321

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

اگر چو شمع ز تو آتشم به سینه نبود

1 اگر چو شمع ز تو آتشم به سینه نبود ز چیست هر شبم از دل به سر برآید دود

2 کسی که شوق طواف حرم به سر دارد عجب مدار به سر گر که بادیه پیمود

3 ز عشق منت بی‌حد بود به گردن من که کرد بندم و از بند عالمم بربود

4 مرا از آن چه که اندام تست نقره خام درون سینه دلت آهنی است سیم‌اندود

5 مکن ملامت پرده‌دری زلیخا را به مصر حسن چو یوسف ز پرده روی نمود

6 هزار جان بخرم پیش تیغت اندازم به قتل همچو منی گر تو می‌شوی خوشنود

7 به شام هجر تو دل‌مرده است آشفته چسان بگو تن بی‌روح زنده خواهد بود

8 شهید عشق دست خداست که هست شاهد غیبش در آینه مشهود

9 علی ولی خدا مظهر جلال و جمال که هفت قلعه خیبر ز ناخنی بگشود

عکس نوشته
کامنت
comment