اگر کسی خبری زان نگار از جهان ملک خاتون غزل 430

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

اگر کسی خبری زان نگار باز آرد

1 اگر کسی خبری زان نگار باز آرد به جان تو که جهانی بر او نیاز آرد

2 صبا اگر گذری می کنی به دلبر من بگو که خاطر من بیش از این نیازارد

3 دل ضعیف من ار سوخت در غمش چه عجب مگر که لطف تو چنگ دلم به ساز آرد

4 چو عود سوخته ام در فراق تو جانا که آتش غم تو سنگ در گداز آرد

5 اگر تو میل سوی ما کنی نباشد دور چرا که سایه به ما نیز سرو ناز آرد

6 هلال ابروی خود را اگر دهد جلوه هزار عاشق سرگشته در نماز آرد

7 دل ضعیف به چنگال عشقت آوردم کسی کبوتر وحشی به چنگِ باز آرد

8 نماز بی سر و پایی چه در حساب آید جهان نیاز برت در شب دراز آرد

9 ز گریه کرد مرا فاش رازم ای دیده کسی تو را به جهان در محل راز آرد

عکس نوشته
کامنت
comment