- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اگر عنانِ عنایت به سوی ما تابی مگر بود که مرا زنده باز دریابی
2 عجب اگر اجلم مهلتِ وصال دهد مگر که دیر نیایی و زود بشتابی
3 بیا کز آتشِ فرقت چو ژاله میبارد بر آبگینه ی رویم سرشک عنابی
4 غمت به تیغ بلا پوست باز کرد ز من ندانم از که درآموخت رسم قصابی
5 ز روی همچو زرم اشک سیم میسازد زهی فلان که چنین شهره شد به قلّابی
6 ز بس که موج زد و غوطه داد مردمِ چشم گرفت مردمَکش خویِ مردمِ آبی
7 بیا که روی چو مهتابه ی نزاری شد ز آفتابِ رخت در حجاب مهتابی