اگر دوست با ما از حکیم نزاری قهستانی غزل 314

1 اگر دوست با ما بود باک نیست طریق محبت خطرناک نیست

2 سرا پای عاشق به خون است غرق ولیکن به خونی که ناپاک نیست

3 گریز از ثعابین عشق ای پسر که این زهر را هیچ تریاک نیست

4 بپالود مغزم ز سودای دوست سویدای من مار ضحاک نیست

5 چو زر باد در خاک تیره سری که زر پیش چشمش کم از خاک نست

6 سخی باش زیرا که در آدمی نکوهیده عیبی چو امساک نیست

7 گران مایه نقدی است در آدمی که در کان و ارکان و افلاک نیست

8 ظهورش بود در زمان و مکان ولیکن در اقسام ادراک نیست

9 زلال خضر از سکندر مخواه چه می جویی ای ابله آنجا ک نیست

10 حبیب خدا راست این مرتبه ابو جهل در خورد لولاک نیست

11 چو دیدی نزاری به عین الیقین پس آنجا مجال شک و شاک نیست