1 ایدل تو مپندار بجانی زنده لطفیست الهی که بدانی زنده
2 گر با تو بود جان بکجا دارد جای ور بیتو بود پس بچه مانی زنده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ندانم آن رخ حورست یا جمال ملک که رشک میبرد از حسنش آفتاب فلک
2 بسان دائره کارم شدست بی سر و پای ز عشق آن دهن همچو نقطه کوچک
1 فرخنده باد مقدم عید خجسته فر بر روزگار دولت دارای بحر و بر
2 فرمانده بسیط زمین سرور زمان سلطان وجیه دولت و دین شاه دادگر
1 بار دگر زمانه مراد دلم بداد گردون ز کار بسته من بندها گشاد
2 هر چند یکدو روز ز گلزار مکرمت دورم فکند و بر سر آن خارها نهاد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به