- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایدل آگه نیستی کز پیکرت باد فنا ناگه انگیزد غباری چون ز میدان گرد گرد
2 ز ابر خذلان ز مهریر قهر چون ریزان شود هر که دار برد طاعت جان ز دست برد برد
3 وانکه دارد اقتدار خیر و فرصت فوت کرد چون بمرد آن ناسپاس بیخرد نا مرد مرد
4 مرد آن باشد که بخشد سیم و زر در زندگی سیم و زر سودی ندارد آنزمان کو مرد مرد
5 در مصائب ناله کم کن کین مثل ماند بدان بره را میبرد گرگ و اشتلم میکرد کرد
6 عاقبت خواهد فتادان بره در چنگال گرگ گر چه بسیاری نگهبانیش خواهد کرد کرد
7 ساقیا درمان ندارد خشکریش روزگار باده در ده تا فرو ریزم به پای درد درد
8 غم مخور ابن یمین کین دور چرخ نیلگون بس امیر و پهلوان را استخوانها خورد خورد