- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایدل آسوده همی باش که باکی نبود گر بروی تو حسودی بحسد می نگرد
2 صبر کن بر حسد و حاسد و دلشاد بزی کان بد اندیش خود از رنج حسد جان نبرد
3 غم مخور کز حسد آتشکده ئی شد دل او که گهی برق زند صاعقه اندر گذرد
4 آتش ار هیچ نیابد که خورش سازد از آن کارش اینست که خون دل خود را بخودد