ایدل مده ببند سر زلف از ابن یمین فریومدی غزل 27

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

ایدل مده ببند سر زلف یار دست

1 ایدل مده ببند سر زلف یار دست مارست زلف یار مبر سوی مار دست

2 بر عهد دلبران نتوان استوار بود ایدل بعهدشان ندهی زینهار دست

3 دارم بدست بوس وی امیدها و لیک بی زر نمیدهد بت سیمین عذار دست

4 در نرد دلبری رخ او مهر و ماه را ده خصل طرح داده و بر ده هزار دست

5 در آرزوی آنکه ز گلزار عارضش چینم گلی گرفت مرا خار خار دست

6 گر عاشقی حذر مکن از طعنه رقیب بی گل نشیند آنکه بپوشد ز خار دست

7 مائیم در هوای سهی سرو قامتت بر سر زنان همیشه بسان چنار دست

8 در تاب آفتاب غم از پا در آمدم ایسرو سایه ور ز سرم بر مدار دست

9 جان در میان بحر غم افتاد و باک نیست گر خواهدم رسید بلب یا کنار دست

10 برد است در هوای گلستان عارضت چشمم بگاه گریه ز ابر بهار دست

11 از خون دل نگار کنم چشم خویش را باشد که گیرد ابن یمین را نگار دست

عکس نوشته
کامنت
comment